معلم تکامل می گوید:من در آزمایشگاهم دیدم که تکامل اتفاق می افتد.آن یک واقعیت است.
اما مطالبی که معلم می گوید مربوط به تکامل خرد است و تصور دانش آموز مربوط به تکامل کلان!!
وناتیلوس اِسکروبیکولاتوس از 500 میلیون سال پیش تاکنون بر روی زمین زندگی
می کند اما تا کنون فقط دو بار دیده شده است. به گزارش خبرنگار باشگاه شبانه باشگاه خبرنگاران جوان، نخستین بار دانشمندان 31 سال پیش این نرم تن دریایی کمیاب را کشف کردند.
به
نظر می رسد که این موجود نایاب ترین حیوان روی زمین باشد. این حلزون فراری
عضوی از خانواده ناتیلوس و از خانواده ماهی مرکب و هزارپا و در واقع از
بازمانده های دو گروهی است که انقراض گسترده ای داشتند و بالتبع اطلاعات
چندانی هم از آن ها در دسترس نیست.
جالب است بدانید این موجود
دریایی به دمای آب وابسته است و از اینرو در مناطق خاص و محدودی زندگی می
کند و به محض انقراض دیگر برای همیشه از آن جا محو خواهند شد.
در محدود علوم تجربی ما تنها مسائلی را می توانیم بررسی کنیم که قابل مشاهد و آزمایش باشند. پس مسائلی که دارای این ویژگی نباشند در علوم تجربی اصلا بررسی نمی شوند و موضع علوم تجربی در مورد این مسائل کاملا بی طرف و فقط نمی دانم است. مثلا اگر از زیست شناسان بخواهیم در مورد سلول بررسی کنند با استفاده از ابزار و وسایل در اختیار سلول را بررسی می کنند و در مورد آن اظهار نظر می کنند اما اگر بخواهیم در مورد جن اظهار نظر کنند به دلیل اینکه غیر قابل آزمایش و مشاهده است فقط به نمی دانم می رسیم. دقت کنید: نمی دانم چیست! با روش ما قابل بررسی نیست. اما این نمی دانم به معنای نبودن نیست.این فقط به این معنا است که این موضوع در محدوده این علوم نیست.شاید در علوم دیگر و با روش دیگر قابل اثبات باشد.مگه میشه، مگه داریم؟
بله هم میشه هم داریم. مثال می زنیم برای خیلی از ما اتفاق افتاده است که یک خوابی را می بینیم و پس از مدتی دقیقا برای ما آن چیزی که در خواب دیده ایم اتفاق می افتد. حالا علوم تجربی چه طوری می تواند این خوابی که فراتر از زمان و مکان رخ دادن اتفاقی را نشان داده را بررسی و اظهار نظر کند؟ جواب به هیچ شکلی نمی تواند. این واقعیت که خیلی از مسائل در دامنه علوم تجربی قرار ندارند به راحتی برای خیلی از ما که این خواب های صادقه را دیده ایم قابل درک است.
با توجه با آنچه در بالا ذکر شد علوم تجربی به شکل مستقیم توان رد یا اثبات وجود خداوند را ندارد. گرچه اگر چشم بینایی باشد این آفرینش شگفت آور و دقیق بهترین دلیل بر وجود خداوند است.
اما رابطه فرضیه تکامل با اعتقاد به خدا چیست؟ در واقعه هیچ رابطه مستقیمی وجود ندارد، گرچه سوء استفاده عمیقی از این فرضیه برای گمراهی انسان ها شده است.در حقیقت گروهی از افراد برای آنکه دلیلی ظاهرا علمی برای اعتقادات خود بسازند سعی کرده اند از این فرضیه به عنوان دلیلی بر انکار خداوند استفاده کنند.
واقعیت این است که دست خدا بسته نیست. خداوند می تواند موجودات را به صورت ناگهانی و مستقل یا به صورت تدریجی و ناشی از تحول گونه ها به وجود آورد. اثبات یا رد این فرضیه ها هیچ ربطی به اثبات وجود یا انکار خداوند ندارد. اصلا محدوده علوم تجربی محدود اظهار نظر در مورد وجود یا وجود نداشتن خدا نیست. دقیقا این اظهار نظر مثل اینست که یک آهنگر در مورد بیماری کلیه اظهار نظر تخصصی بفرمایند!!!!!
گروهی به غلط فرض کرده اند که خداپرستی فقط با خلقت ناگهانی و الحاد با فرضیه تکامل مترادف است. بعد سعی کرده اند با جریان سازی های غیر علمی فرضیه تکامل را یک نظریه اثبات شده در نظر بگیرند و اثبات آن را دلیل کافی بودن طبیعت برای آفرینش موجودات زنده بدانند و نیاز به وجود آفریدگار را رد کنند. این ها همه فرضیاتی غلط مبهم و نامربوط است.
اعتقاد به خداوند در محدوده علوم تجربی نمی گنجد گرچه آنانی که دارای اعتقاد خالص به خداوند هستند در یک سلول یا یک برگ یا آفرینش یک موجود زنده از سلول تخم و... آفریدگاری دانا، توانا را با تمام وجود حس می کنند.فکرش را بکنید پیچیدگی های درون یک سلول هر انسانی را به تعجب وا می دارد.فکرش را بکنید از یک سلول در عرض نه ماه یک انسان پدیدار می شود! چیزی شبیه معجزه. در یک برگ به ظاهر کوچک واکنش های پی درپی و پیچیده ای اتفاق می افتد که بشر با تمام ادعای علمی توان انجام آن ها را یا ندارد یا اگر داشته باشد با هزینه و مشکلات زیاد و....
در بحث تکامل به دو واژه تکامل خرد یا microevolution و تکامل کلان یا macroevolutionبرخورد می کنیم. ارنست مایر(ERNST MAYR) تکامل گرای مشهور در کتاب تکامل چیست؟(WHAT EVOLUTION IS) در صفحه 207 اینگونه این دو مفهوم را تعریف می کند:
وقتی ما پدیده تکامل را بررسی می کنیم می فهمیم که می توانیم آن را در دو سطح بررسی کنیم. سطح اول مربوط به تمام رخداد ها و رونده ای است که در سطح گونه ها یا سطح زیر گونه اتفاق می افتد. مثل تنوع در جمعیت ها، تغییرات سازشی در جمعیت ها، تنوع جغرافیایی و گونه زایی. در این سطح از تغییرات موضوعات تقریبا به شکل انحصاری با پدیده های جمعیتی مربوط است.این سطح تکاملی به عنوان تکامل خرد در نظر گرفته می شود.
تفاوت تکامل کلان و خرد
سطوح رده بندی
رده دیگر از پدیده تکامل، تکامل کلان (macroevolution) مربوط به روند های سطوح بالاتر از گونه می شود، مخصوصا منشاء سطوح بالای رده بندی، ورود به محدود های سازشی جدید و مطالب مربوط به آن، اغلب تازه های تکاملی کسب شده مثل بال پرندگان و سازگاری چهار پایان با خشکی و خونگرمی در پستانداران.
آنچه از بررسی این تعاریف به دست می آید اینست که تکامل خرد می تواند مورد موافقت بیشتری بین همه زیست شناسان باشد. زیر با توجه به زمان محدود آن و نمونه های زنده وجود از این نوع تحولات در سطح گونه می توان آن را پذیرفت. اما در سطح تکامل کلان چنین نیست و محل بحث است.
آزمایش ها یا نمونه های مطرح شده در کتاب درسی چهارم بیشتر نماینده تکامل خرد در سطح گونه است؛ مثل:ملانین شدن صنعتی،انتخاب مصنوعی در مورد گیاه کلم و افزایش میزان روغن در گیاه ذرت، انتخاب گسلنده در حلزون ها و سهره های کامرون و حتی سهره های داروین در جزایر گالاپاگوس.همه این اتفاقات ناشی از تغییر فراوانی نسبی ژنی در خزانه ژنی جمعیت های یک گونه رخ می دهد. این بخش از تکامل قابل آزمایش، مشاهده و بررسی است و مدارک واقعی دلیل بر وجود آن می توان یافت. اما سئوال اساسی اینست آیا تغییرات در سطح گونه که نتیجه تغییرات خزانه ژنی و انتخاب نمونه های سازگارتر است می تواند به تبدیل در سطوح بالاتر از گونه و ایجاد اندام های کاملا جدید یا صفات جدا کننده سطوح بالا شود؟
مثلا می شود خزندگان که اصلا دارای پر نبودند و ژن های آن را هم نداشتند دارای پر شوند و پرندگان را به وجود آورند؟ یا مثلا امکان دارد از خزندگان خونسرد پرندگان و پستانداران خونگرم به وجود آیند؟ به توجه که زمانی که تکامل گرایان برای این تغییرات در نظر می گیرند بسیار زیاد است، قابل آزمایش مستقیم هم نیست و مدارک فسیلی نیز کامل نیست و قابل تفسیر های متفاوت هستند، از نظر علوم تجربی تکامل کلان در شرایط حاضر با این مدارک قابل اثبات نیست و در حد یک فرضیه ضعیف می ماند.
تعریف علم از دیدگاه دین ما آن دانشی است که ما را به خدا نزدیک می کند. زیست شناسی یکی از علومی است که به خوبی می تواند ما را به این تعریف از علم نزدیک کند. ممکن است اصطلاحات زیاد و مطالب تو در توی زیست شناسی که انتهایی هم ندارد، در دید اول بسیار خسته کننده و رنج آور باشد اما پس از گذر از این مرحله یک واقعیت مهم را در ورای این پیچیدگی می توان مشاهده کرد و آن عظمت آفریینده این هم علم، ظرافت و پیچیدگی است. به طور قطع اگر افزایش اطلاعات ما نتیجه اش خودبینی و احساس مهم بودن باشد ما را از هدف آموزش علم که خدا شناسی و بعد از آن خدمت به خلق خداست دور می کند اما اگر باعث شود ما در برابر عظمت آفریدگار احساس کوچکی کنیم و او را بهتر بشناسیم به هدف اصلی آموزش علم که شناخت خدا و نزدیک شدن به اوست نزدیک شده ایم. بهترین نوع این بینش را در سخنان حضرت علی در مورد آفرینش موجودات زنده یافتم در جایی که در مورد مورچه(خطبه حمد ستایش پیامبر و عجائب آفرینش نهج البلاغه) و طاووس(خطبه شگفتی های آفرینش طاووس نهج البلاغه) صحبت می کند. در جایی که به آفرینش مورچه با دقت و ریزبینی نگاه می کند(مانند یک دانشمند توصیف می کند) اما نتیجه ای که می گیرد شگفتی از قدرت آفریدگار مورچه و شناخت بهتر ا وست :
آفرینش مورچه از دیدگاه حضرت علی (ع):
((اگر )مردم) در عظمت قدرت(خداوند)
و اهمیت نعمت او می اندیشیدند، به راه راست باز می گشتند و از آتش سوزان دوزخ می
ترسیدند، ولی دل ها بیمار و چشم های بصیرت معیوب است. آیا به مخلوقات کوچکی که خدا
آفریده است، نمی نگرند که چگونه آفرینش آنها را دقیق و حساب شده و ترکیب آنها را
متقن ساخته، گوش و چشم برای آنها آفریده و استخوان و پوست آنها را مرتب کرده است
به این مورچه نگاه کنید. با آن جثه کوچک
و اندام ظریفش که به واسطه کوچکی، به سختی دیده می شود و درک همه پیچیدگی های وجود
او در اندیشه نمی گنجد، چگونه روی زمین (ناهموار و پرسنگلاخ) راه می رود و به روزی
اش دست می یابد. دانه ها را [از راه های دور و نزدیک] به لانه اش منتقل و در مکانی
معین نگه داری می کند
در فصل گرما برای سرما و به هنگام
توانایی برای روز ناتوانی، ذخیره می کند. روزی اش(از سوی خدا )تضمین شده و خوراک
موافق طبعش در اختیار او قرار گرفته است. خداوند منان هرگز از او غافل نمی شود و
پروردگار مدبر محرومش نمی سازد، هر چند در دل سنگ سخت و خشک و میان صخره ای بدون
رطوبت باشد
اگر در دستگاه گوارش او و آنچه درون بدن
او وجود دارد و آنچه در سر او از چشم و گوش قرار گرفته است، بیندیشی، شگفت زده
خواهی شد و از فهم شگفتی ها (نهفته در آفرینش) او به زحمت خواهی افتاد. پس بزرگ و
بلندمرتبه است، خداوندی که مورچه را روی دست و پا(ی ضعیف و ظریفش) برپا داشته و او را
بر ستون های محکمی (نسبت به آفرینش او )بنا نهاده است. اگر همه راه های فکر و اندیشه را تا به
آخر برسی، همه دلیل ها به تو می گوید که آفریننده مورچه کوچک، همان آفریدگار درخت (تناور)
نخل است؛ زیرا ساختمان اجزای هر موجودی دقیق است و هر مخلوق زنده ای درون خود،
اعضای مختلف و پیچیده ای دارد. (به یقین،) آفرینش بزرگ و کوچک، سنگین و سبک، قوی و
ضعیف، برای خداوند یکسان است و در برابر قدرتش همگون.))
همینطور که می دانید پاهای مورچه از لوله های بسیار ظریف ساخته شده که درون آنها ماهیچه های بسیار ظریف قرار دارد با این همه ظرافت و کوچکی این مورچه می تواند با توان غیر قابل باور بارهای سنگین تا ده ها برابر وزن خود را تحمل کند. این همه علم برای افرینش این موجود مختص مورچه نیست به عنکبوت نگاه کنید تار عنکبوت که خانه سست خود را با آن می سازد بسیار شگفت انگیز است دارای خاصیت کش سانی، استحکام و چسبندگی فراوان و غیر قابل باور است. تار عنکبوت تا چهار برابر اندازه خود کش می اید. امروزه دانشمندان به این فکر افتاده اند که از تار عنکبوت طناب های محکم تر از کابل های فولادی و لباس های ضد گلوله بسازند.
به سلول های بدن خودمان نگاه کنید بسیار کوچک است در حد ده تا صد میکرومتر است ولی دنیای بزرگ درون هر یک نهفته که برای بررسی آن یک علم جداگانه (زیست شناسی سلولی) لازم است. مثال های که ذکر شده تنها بخش کوچکی از عظمت خلقت است که به هر گروهی از جانداران یا گیاهان که سری بزنیم بیشتر از این شگفت زده خواهیم مثلا فقط پروانه بیست هزار گونه هستند ماهی ها حدودا بیست هزار گونه می باشند این تنوع عجیب را با کمی بررسی در بسیاری جانداران و گیاهان دیگر نیز خواهیم یافت. با توجه به این مختصری که گفته شد علم زیست شناسی یک نوع دانش خداشناسی واقعی برای اهل دقت و تفکر است پس سعی کنیم مطالب زیست شناسی را آیه ها و نشانه های او بدانیم و در آن ها مانند حضرت علی (ع) به خوبی بیندیشیم.
در علوم تجربی فرضیه های مطرح شده، در صورتی که با آزمایش های متعدد مورد اثبات قرار گیرند تبدیل به نظریه می شوند. در این جا نقش آزمایش بسیار مهم است. در صورتی که ما نتوانیم یک فرضیه را به درستی آزمایش کنیم، این فرضیه فاقد ارزش و غیر قابل بررسی است.
در مورد تکامل فرضیه های مطرح شده در بسیاری از موارد قابل آزمایش نیست.چرا؟برای مثال بسیاری از شواهد و مدارک تکامل از بررسی فسیل ها به دست می آید. شواهد فسیلی مثل گونه های حد واسط مورد ادعا هیچگاه کامل نبوده اند و به دلایل مختلف هیچگاه هم کامل نخواهند شد.
با توجه به اینکه تکامل مورد ادعای موجودات زنده در طول زمان بسیار طولانی رخ داده است و این زمان ها در گذشته های بسیار دور در حد چند صد میلیون سال بوده و این رخ داد در زمان های کوتاهی مثل عمر یک انسان یا حتی چند نسل رخ نمی دهد پس امکان تجربیات و آزمایش های مستقیم در مورد فرضیه تکامل وجود نداشته و شواهد غیر مستقیمی مثل فسیل ها نیز کامل نیستند و شواهد فسیلی موجود هم ناقص و محل اختلاف بوده و حتی مدارکی از فسیل ها به دست می آید که خلاف ادعاهای تکاملی است. سایر دلایل و شواهد ارائه شده تکامل گرایان نیز غیر مستقیم بوده و نتیجه گیری های آن ها به راحتی قابل مناقشه است و بر خلاف ادعاهای آن ها تکامل در بهترین حالت یک فرضیه است نه یک نظریه.
بگذارید خاطره ای برای شما تعریف کنم. وقتی در دانشگاه درس می خواندم درسی به نام تکامل داشتیم که استاد این درس بسیار متعصبانه از فرضیه تکامل دفاع می کرد. در مقدمه جزوه ای که به ما داده بود تاریخچه ای داشت. در این تاریخجه ماجرای یک دانشمندی به نام نیکلاس هارت سوکر(Nicolaas Hartsoeker) را نوشته بود. نیکلاس هارت سوکر معتقد بود که درون اسپرم یک انسان کوچک کامل وجود دارد و بعد رشد می کند و انسان کاملی را می سازد و حتی اسپرم را که زیر میکروسکوپ دید عکس این انسان را دید و ترسیم کرد. استاد درس تکامل ما این دنشمند را مسخره می کرد و می گفت دانشمند نباید تا این حد متعصب باشد که حتی چیزی که وجود ندارد را ببیند و شکلش را هم ترسیم کند.
شکل ترسیم شده از اسپرم که انسان کوچک و کامل مورد ادعای نیکلاس هارت سوکر در آن کشیده شده است!!
اما جالب است این استاد تکامل گرا و سایر دوستان ایشان فرضیات غیر قابل اثبات خود را با فراهم آوردن شواهد و مداراک غیر قابل اعتماد و بهتر بگوییم غیر علمی، کاملا اثبات شده می دانستند و با تعصبی غیر قابل وصف از آن دفاع می کردند. نکته جالب این است که در تمام کتاب های درسی معتبر دنیا نیز این مطالب را می آورند و زیست شناسی امروزی را دارای نگرش تکاملی می دانند و هر نوع مخالفتی با آن را غیر علمی می دانند.
جالب تر آن که در کشور ما هم در کتاب زیست شناسی سال چهارم تعداد صفحات بسیار زیادی به این مطالب اختصاص داده شده است که وقتی هر فرد مطلع و منصفی این مطالب را می خواند فقط ابهام و داستان سرایی در آن ها می یابد. در صورتی که علوم تجربی جایی برای ارائه نظرات و چسباندن احتمالات مورد علاقه به هم و ساختن داستان نیست. حالا از شما دانش آموز عزیز و همکار گرامی و نویسندگان محترم کتاب های درسی درخواست می کنم صفحات کتاب درسی مربوط به تکامل را بخوانید و با مطالب دیگر کتاب درسی مقایسه کنید. ایا مطالب مبحث تکامل دارای شواهد قابل قبول علوم تجربی است؟ایا این مطالب قابل اثبات است؟ چرا دلایل علمی بسیار قوی ضد تکامل، زیست شناسان مخالف به هیچ وجه در بین این مطالب نیامده؟ ایا لازم است این تعداد صفحات زیاد کتاب درسی به این فرضیه ها غیرقابل اثبات که فقط اعتقادات تکامل گرایان را بیان می کند اختصاص داده شود؟ آیا داستان پیدایش خلقه الساعه موش های آزمایش ون هلمونت(علوم زیستی سال اول) این جا با پیچیدگی بیشتری تکرار نشده است؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
در مورد چگونگی پیدایش حیات دو نظر وجود دارند 1- خلقت گراها که معتقد به آفرینش ناگهانی هستند. 2- تکامل گرایان که معتقد هستند موجودات زنده از تحول گونه ها و از هم دیگر بوجود آمده و این یک فرایند تدریجی و مطابق با قوانین خاص خود در طبیعت صورت می گیرد. نماینده مشهور تفکر تکامل گرایی چارلز داروین است که نظریه انتخاب طبیعی را ارائه کرد که مطابق آن در یک جمعیت افراد سازگارتر می مانند و موفق می شوند صفات خود را به نسل بعد منتقل کنند و این باعث انتخاب یک سری صفات در طول زمان شده و در نهایت به تغییر گونه منجر می شود.
در دنیای امروز تکامل گرایان با ارائه دلایل مختلف به اثبات فرضیه خود پرداخته و به دلیل تسلط آن ها بر مراکز علمی مهم سطح جهان در تمام کتاب های درسی از جمله کتاب های درسی کشور خودمان دلایل و مطالب آن ها به شکل گسترده مطرح می شود. اما واقعیت این است که خلقت گرایان هم مدارک و شواهد خاص خود را دارند که اصلا اجازه مطرح شدن به آن ها داده نمی شود.یکی از این دلایل انفجار کامبرین است.
همانطور که گفته شده تکامل گرایان به خلقت تدریجی گونه ها و مشتق شدن آن ها از هم معتقدند. برای اینکه چنین اتفاقی رخ دهد باید گونه های حد واسطی در فسیل ها پیدا شود که ویژگی ها بین گونه ای داشته باشند و ضمنا هر عضو یا اندام پیچیده در طول زمان و تدریجی شکل بگیرد. به گونه ای که گونه های دیگر از آن پدید آمد ه اند جد مشترک می گویند.در این مورد داروین می گوید:
((اگر تئوریم درست باشد، تعداد بیشماری از گونه های حد واسط که رابطه میانی گونه ها می باشند حتماً میبایستی زندگی کرده باشند و دلایل زیستن آنها را هم فقط از میان فسیلها می توان یافت)).
اما شواهد فسیلی وجود دارد که این موضوع را رد می کند. یکی از این شواهد انفجار کامبرین است. در این دوره زمین شناسی به شکل ناگهانی و بدون وجود گونه های حد واسط و یا حتی گونه های شبیه تعداد زیادی از نرمتنان، ناگهان ظاهر شده اند.فسیل های یافته شده از صخره های کامبرین مربوط به بی مهرگان با ساختار پیچیده، مانند حلزونها، تریلوبیت، اسفنجها، کرمها، شقایق دریایی، ستاره دریایی و غیره می باشد. جالب اینجاست که تمام این گونه های مختلف در آن واحد و بدون اینکه هیچ اجداد مشترکی داشته باشند پدیدار شده اند. بخاطر همین این اتفاق از آن به عنوان انفجار کامبرین یاد می شود.
یک تصویر فرضی از دوران کامبرین
در این مورد هارون یحیی که یک خلقت گرا است می گوید:
(( زندگی بر روی زمین یک دفعه و به شکل پیچیده ای ظاهر شده است. ظهور ناگهانی بسیاری از گونه ها بدون هیچ نوع گونه حد واسط در دوره کامبرین(520 میلیون سال پیش)، اتفاق افتاده است که انفجار کامبرین نامیده می شود. این گونه ها دارای ساختارهای پیچیده ای هستند)).
سئوال اساسی اینست:
چطور ممکن است که دنیا در آن واحد مملو از گروههای خیلی متفاوت موجودات زنده شده باشد، و این جانداران با داشتن ساختارهای خیلی متفاوت بدون اینکه هیچ جد مشترکی داشته باشند بوجود آمده باشند.
جالب است پاسخ این سئوال را از زبان یک تکامل گرا به نام ریچارد داوکینز بشنویم:((قشرهای کامبرین،کهنترین قشرهایی که در آن گروههای اصلی بی مهرگان را یافته ایم، می باشند. اینها برخلاف اینکه اوٌلین بار پدیدار شده اند، خیلی تکامل یافته بودند. انگار بدون داشتن گذشته تکاملی، به همان صورت، مثل اینکه همانجا بوجود آمده اند. البتٌه این پدیدار شدن آنی، کسانی راکه به آفرینش اعتقاد دارند را بسیار ممنون می سازد.))
در دوران کامبرین پدیدار شدن آنی دسته ای از جانوران به نام تریلوبیتها، که دارای ساختار بسیار پیچیده چشمی هستند. بسیار تعجب آور است. این چشم ها با دارا بودن شبکه چشم مرکٌب که از صدها تکٌه بوجود آمده و دارای سیستم جفت عدسی می باشد. در این مورد داوید رواپ پرفسور زیست شناس می گوید: ((این چشم فقط توسط یک مهندس اپتیک خوب تعلیم یافته و با استعداد می تواند گسترش داده شود.این چشم 530 میلیون سال پیش در یک آن بدون هیچ کم و کاستی به وجود آمده است. به وجود آمدن در آن واحد با یک چنین طراحی با تئوری تکامل نمی توان توجیه کرد و این موجودیت خلاقیت را اثبات می کند)).
فسیل یک تریلوبیت
چشم مرکب تریلوبیت
منبع اصلی: کتاب نیرنگ تکامل نوشته هارون یحیی
فسیل یا سنگواره بقایای حفظ شده، یا معدنی شده،یا اثرات به جای مانده از جاندارانی است که مدت ها پیش زندگی می کرده اند.
فسیل های زنده (Living fossils)جانداران زنده ای هستند که به فسیل یا سنگوار هایشان که مربوط به زمان های بسیار دور است، شباهت های اساسی دارند.
خرچنگ نعل اسبی 225 میلیون سال بدون تغییر مانده است
کروکودیل یک فسیل زنده است
به اعتقاد تکامل گرایان موجودات زنده در طول زمان های بسیار طولانی تحول پیدا می کنند و به گونه های جدید تبدیل می شوند(macroevolution). با توجه با این ادعا پیدا شدن تعداد بسیاز زیادی از فسیل های جانداران که در طول زمان های بسیار طولانی تغییرات چندانی نداشته اند(فسیل های زنده) می تواند ردی بر تحول گونه ها و دلیلی بر ثبات گونه ها می باشد.در حقیقت تکامل گرایان بر این باورند که جانداران در طول زمان های طولانی دچار تغییرات تدریجی شده اند. اما اگر شما فسیلی را پیدا کنید که نمونه های زنده و امروزی آن ها وجود داشته باشند و تغییرات عمده ای را نسبت به فسیل ها نداشته باشند به این نتیجه می رسیم که جانداران تحول پیدا نکرده اند. اما طرفداران نظریه (در حقیقت فرضیه) تکامل فسیل های زنده را با انتخاب پایدار کننده توجیه می کنند.بر اساس این فرضیه اگر موجود زنده در یک محیط پایدار زندگی کند و با آن محیط سازگاری پیدا کرده باشد وضعیت موجود جاندار حفظ می شود و فنوتیپ های حد واسط حفظ و فنوتیپ های آستانه ای حذف می شوند.
در نمودار زنگوله ای بالا برای یک صفت است که در انتخاب پایدار کننده صفات حد واسط که با محیط سازگارتر هستند انتخاب شده و صفات حد آستانه ای که متفاوت ترند به مرور حذف شده اند.
با همه این تفاسیر کتاب های اطلس خلقت نوشته هارون یحیی در چهار جلد تعداد بسیار زیادی فسیل های زنده را معرفی کرده است( این کتاب ها قابل دانلود است).
در قسمت زیر فقط چند نمونه از عکس های بسیار زیاد این کتاب را می آوریم:
فسیل 54 تا 37 میلیون ساله نوعی ماهی بدون تغییر
فسیل 295 ساله بدون تغییر توتیای دریایی
فسیل 50 میلیون ساله برگ یک نوع گیاه بدون تغییر
در این چهار کتاب نمونه های بسیار متنوع از فسیل های زنده را نشان می دهد از انواع جانداران شامل گیاهان، حشرات، انواع بی مهرگان و انواع مهره داران و .... وجود این همه فسیل های زنده فرضیه ها و توجیه های سست تکامل گرایان را به شدت زیر سئوال می برد. این در حالی است که فسیل ها مستقیم ترین شواهد مربوط به تکامل هستند(در حقیقت تنها مدارک واقعی تکامل هستند) و نکته دیگر تکامل گرایان با توجه به همه تلاش های که کرده اند مدارک چندانی از داخل فسیل ها برای اثبات تحول گونه ها پیدا نکرده اند.
برای دانلود بر روی قسمت زیر کلیک کنید:
زیست و آزمایشگاه 1 - شهریور ماه 92 - دبیرستان خوارزمی