سبزینه

آموزش زیست شناسی

سبزینه

آموزش زیست شناسی

آیا مثال های انتخاب مصنوعی،انتخاب جهت دار در طبیعت را اثبات می کند؟

داروین در کتاب اصل انواع برای اثبات فرضیه خود از مثال های انتخاب مصنوعی استفاده کرده است و همین روند هم در کتاب های دیگر از جمله کتاب درسی سال چهارم استفاده شده است. سئوال اینست که آیا مثال های انتخاب مصنوعی،انتخاب جهت دار در طبیعت را اثبات می کند؟

در کتاب درسی زیست شناسی سال چهارم دبیرستان انتخاب جهت دار بیان شده است و تکامل اسب به عنوان نمونه ای از این نوع تکامل بیان شده است.(صفحه 104) اما برای اثبات این نوع انتخاب جهت دار از مثال های انتخاب مصنوعی استفاده شده است. (صفحه 105) مثلا گاو های که شیر بیشتر می دهند و یا مرغ های که تخم بیشتر می گذارند و ...در صفحه 105 نموداری ارائه شده که از افزایش درصد روغن ذرت در انتخاب مصنوعی ناشی از انتخاب ذرت های با روغن بیشتر طی پنجاه نسل را نشان می دهد.

در صفحه 74 همین کتاب نیز انتخاب مصنوعی در گونه گلم به عنوان دلیلی بر انتخاب طبیعی جهت دار آورده شده است.

در بیشتر بدانید صفحه 105 همین کتاب آورده شده است:((انتخاب مصنوعی تدبیری است که انسان می اندیشد تا با استفاده از قوانین طبیعت به محصولات بهتری دست یابد. انتخاب مصنوعی نوعی تقلید و الگوگیری از نظام آفرینش است. این نظام طوری طراحی شده که دائما به سوی بهتر شدن هدایت می شود. تدبیرهای نظام آفرینش بسیار پیچیده تر، دقیق تر و هدفمندتر از تدبیر انسان در انتخاب مصنوعی است)).

اما در اینجا چند ابهام وجود دارد:

1- نمونه های که از انتخاب مصنوعی مطرح شده است همگی به تغییرات درون گونه ای(میکرواولوشن) مربوط است و هیچ کدام به ایجاد گونه جدید(ماکرواولوشن) منجر نشده است.پس این مثال های انتخاب مصنوعی دلیلی بر تحول درون گونه ای در چارچوب خزانه ژنی همان گونه است و دلیلی بر تحول یک گونه به گونه دیگر نیست پس نمی تواند انتخاب جهت داری که منجر به ایجاد گونه جدید شود را اثبات کند.

2- در انتخاب مصنوعی یک موجود هوشمند دست به انتخاب می زند و باعث تحول درون گونه ای می شود. سئوال اینجاست در نظریه تحول گونه ها که به تکامل مشهور است این نیروی هوشمند کجاست؟بررسی نظریه تکامل نشان می دهد این نظریه بر مکانیسم های طبیعی بدون هیچ شعوری و بدون هیچ نیروی هوشمندی تکیه دارد و بسیاری از تکامل گرایان معتقدند نظریه تکاملی می تواند نشان دهد که پیدایش موجودات زنده صرفا بوسیله همین قوانین موجود در طبیعت امکان پذیر است. خلاصه اینکه از انتخاب مصنوعی هوشمند برای اثبات اننتخاب طبیعی غیر هوشمند استفاده شده است.

3- این ادعای کتاب که:((انتخاب مصنوعی نوعی تقلید و الگوگیری از نظام آفرینش است. این نظام طوری طراحی شده که دائما به سوی بهتر شدن هدایت می شود. تدبیرهای نظام آفرینش بسیار پیچیده تر، دقیق تر و هدفمندتر از تدبیر انسان در انتخاب مصنوعی است)). این پیچیدگی مورد نظر نظام آفرینش چگونه توجیه می شود؟به واسطه همین توجیه های ساده نظریه تکاملی یا به وسیله وجود یک نیروی بی نهایت هوشمند غیر قابل بررسی مستقیم در علوم تجربی؟

درنهایت اینجا تناقضی وجود دارد که در صورتی که انتخاب طبیعی را غیر هوشمند و مکانیکی در نظر بگیرم، استفاده از انتخاب مصنوعی هوشمند برای اثبات انتخاب طبیعی غیر هوشمند درست نیست. تنها در صورتی که انتخاب طبیعی را هم هوشمند در نظر بگیرم و به وجود یک نیروی با شعور برای هدایت آن معترف باشیم می توانیم انتخاب مصنوعی را دلیلی بر انتخاب جهت دار در طبیعت بدانیم.

فسیل های زنده (Living fossils)

فسیل یا سنگواره بقایای حفظ شده، یا معدنی شده،یا اثرات به جای مانده از جاندارانی است که مدت ها پیش زندگی می کرده اند.
فسیل های زنده (Living fossils)جانداران زنده ای هستند که به فسیل یا سنگوار هایشان که مربوط به زمان های بسیار دور است، شباهت های اساسی دارند.

خرچنگ نعل اسبی 225 میلیون سال بدون تغییر مانده است

کروکودیل یک فسیل زنده است

  به اعتقاد تکامل گرایان موجودات زنده در طول زمان های بسیار طولانی تحول پیدا می کنند و به گونه های جدید تبدیل می شوند(macroevolution).  با توجه با این ادعا پیدا شدن تعداد بسیاز زیادی از فسیل های جانداران که در طول زمان های بسیار طولانی تغییرات چندانی نداشته اند(فسیل های زنده) می تواند ردی بر تحول گونه ها و دلیلی بر ثبات گونه ها می باشد.در حقیقت تکامل گرایان بر این باورند که جانداران در طول زمان های طولانی دچار تغییرات تدریجی شده اند. اما اگر شما فسیلی را پیدا کنید که نمونه های زنده و امروزی آن ها وجود داشته باشند و تغییرات عمده ای را نسبت به فسیل ها نداشته باشند به این نتیجه می رسیم که جانداران تحول پیدا نکرده اند. اما طرفداران نظریه (در حقیقت فرضیه) تکامل فسیل های زنده را با انتخاب پایدار کننده توجیه می کنند.بر اساس این فرضیه اگر موجود زنده در یک محیط پایدار زندگی کند و با آن محیط سازگاری پیدا کرده باشد وضعیت موجود جاندار حفظ می شود و فنوتیپ های حد واسط حفظ و فنوتیپ های آستانه ای حذف می شوند.

 در نمودار زنگوله ای بالا برای یک صفت است که در انتخاب پایدار کننده صفات حد واسط که با محیط سازگارتر هستند انتخاب شده و صفات حد آستانه ای که متفاوت ترند به مرور حذف شده اند.

 با همه این تفاسیر کتاب های اطلس خلقت نوشته هارون یحیی در چهار جلد تعداد بسیار زیادی فسیل های زنده را معرفی کرده است( این کتاب ها قابل دانلود است).

 در قسمت زیر فقط چند نمونه از عکس های بسیار زیاد این کتاب را می آوریم:

فسیل 54 تا 37 میلیون ساله نوعی ماهی بدون تغییر

فسیل 295 ساله بدون تغییر توتیای دریایی

فسیل 50 میلیون ساله برگ یک نوع گیاه بدون تغییر

در این چهار کتاب نمونه های بسیار متنوع از فسیل های زنده را نشان می دهد از انواع جانداران شامل گیاهان، حشرات، انواع بی مهرگان و انواع مهره داران و .... وجود این همه فسیل های زنده فرضیه ها و توجیه های سست تکامل گرایان را به شدت زیر سئوال می برد. این در حالی است که فسیل ها مستقیم ترین شواهد مربوط به تکامل هستند(در حقیقت تنها مدارک واقعی تکامل هستند) و نکته دیگر تکامل گرایان با توجه به همه تلاش های که کرده اند مدارک چندانی از داخل فسیل ها برای اثبات تحول گونه ها پیدا نکرده اند.

تکامل، شیر بی دم و سر و اشکم


مولانا در مثنوی معنوی داستانی جالب آورده است با این مضمون که:

روزی یک پهلوان پنبه  پیش دلاک رفت و گفت بر شانه‌ام عکس یک شیر را رسم کن. پهلوان روی زمین دراز کشید و دلاک سوزن را برداشت و شروع به نقش زدن کرد. اولین سوزن را که در شانة پهلوان فرو کرد. پهلوان از درد داد کشید و گفت: آی! مرا کشتی. دلاک گفت: خودت خواسته‌ای, باید تحمل کنی, پهلوان پرسید: چه تصویری نقش می‌کنی؟ دلاک گفت: تو خودت خواستی که نقش شیر رسم کنم. پهلوان گفت از کدام اندام شیر آغاز کردی؟ دلاک گفت: از دُم شیر. پهلوان گفت, نفسم از درد بند آمد. دُم لازم نیست. دلاک دوباره سوزن را فرو برد پهلوان فریاد زد, کدام اندام را می‌کشی؟ دلاک گفت: این گوش شیر است. پهلوان گفت: این شیر گوش لازم ندارد. عضو دیگری را نقش بزن. باز دلاک سوزن در شانة پهلوان فرو کرد, پهلوان فغان برآورد و گفت: این کدام عضو شیر است؟ دلاک گفت: شکم شیر است. پهلوان گفت: این شیر  شکم لازم ندارد.

دلاک عصبانی شد, و سوزن را بر زمین زد و گفت: در کجای جهان کسی شیر بی سر و دم و شکم دیده؟ خدا هرگز چنین شیری نیافریده است.

شیر بی دم و سر و اشکم که دید/ این چنین شیری خدا خود نافرید

حالا قصه، قصه ی تکامل گرا ها است. می گویند نظریه تکامل کاملا علمی است. اما جالب است بدانیم حتی از توجیه عقلانی علمی ایجاد خود به خودی یک مولکول پروتئین یا اسید نوکلئیک کاملا ناتوان هستند. چگونگی پیدایش یک سلول هم به دلیل پیچیدگی غیر قابل باور آن هم با تکامل غیر ممکن به نظر می رسد. فسیل های گونه های حد واسط آن هم که پیدا نمی شود. تمام تغییرات اثبات شده آزمایشگاهی و غیر آزمایشگاهی هم که در حد درون گونه ای است. فسیل های زنده هم که نشان دهنده عدم تغییر گونه ها در طی میلیون ها سال است. ظهور ناگهانی و حذف ناگهانی گونه ها در دوران زمین شناسی(مثل انفجار کامبرین) هم که خلاف گفته های آنهاست و.... پس از دلایل و شواهد علمی این نظریه چه می ماند.فقط ما را به یاد شعر مولانا می اندازد:

شیر بی دم و سر و اشکم که دید/ این چنین شیری خدا خود نافرید

داستان تکامل


روزی ، روزگاری در یک منطقه خشک و کویری یک مقدار خاک رُس در میان صخره ها وجود داشت. در نتیجه بارندگی تبدیل به گِل شد. این گل وقتیکه آفتاب در آمد در میان صخره ها خشک و سفت شد و شکل گرفت. بعد به یک شکلی صخره هایی که وظیفه قالب برای این خاک رُس را داشتند  خرد شده و از میان رفتند و  آجر به وجود آمد. این آجر سالها منتظر آجرهای دیگر  ماند تا آن هم تصادفی و بر طبق شرایط طبیعی بوجود آمدند. قرنها گذشت تا این آجرها یکی یکی  به این شکل به وجود آمدند و از طریق شرایط طبیعی مثل باد و باران و توفان اینها در کنار هم قرار گرفتند  و تشکیل یک خانه دادند؟؟؟؟!!!

بعد از آن هم این قضیه دائما تکرار شد و خانه های بزرگتر و زیبا تر یکی یکی به وجود آمدند و شهر بزرگی خودبه خود به وجود آمد. حتی بعضی ساختمان ها هم خودبه خودی چند طبقه شدند. هم این کارها فقط نیاز به زمان داشت و اصلا نیاز به معمار و بنا و کارگر نداشت. باقی مانده های ساختمان ها در طول تاریخ هم این را اثبات می کند؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!

 

 

هر کسی با این مسلمات علمی و نظریه های اثبات شده در مورد پیدایش این ساختمان ها مخالفت کند ضد علم و جاهل است و عقب افتاده می باشد؟؟؟؟؟!!!!!!

مثال های انتخاب مصنوعی،انتخاب جهت دار در طبیعت را اثبات می کند؟

داروین در کتاب اصل انواع برای اثبات فرضیه خود از مثال های انتخاب مصنوعی استفاده کرده است و همین روند هم در کتاب های دیگر از جمله کتاب درسی سال چهارم استفاده شده است. سئوال اینست که آیا مثال های انتخاب مصنوعی،انتخاب جهت دار در طبیعت را اثبات می کند؟

در کتاب درسی زیست شناسی سال چهارم دبیرستان انتخاب جهت دار بیان شده است و تکامل اسب به عنوان نمونه ای از این نوع تکامل بیان شده است.(صفحه 104) اما برای اثبات این نوع انتخاب جهت دار از مثال های انتخاب مصنوعی استفاده شده است. (صفحه 105) مثلا گاو های که شیر بیشتر می دهند و یا مرغ های که تخم بیشتر می گذارند و ...در صفحه 105 نموداری ارائه شده که از افزایش درصد روغن ذرت در انتخاب مصنوعی ناشی از انتخاب ذرت های با روغن بیشتر طی پنجاه نسل را نشان می دهد.

در صفحه 74 همین کتاب نیز انتخاب مصنوعی در گونه گلم به عنوان دلیلی بر انتخاب طبیعی جهت دار آورده شده است.

در بیشتر بدانید صفحه 105 همین کتاب آورده شده است:((انتخاب مصنوعی تدبیری است که انسان می اندیشد تا با استفاده از قوانین طبیعت به محصولات بهتری دست یابد. انتخاب مصنوعی نوعی تقلید و الگوگیری از نظام آفرینش است. این نظام طوری طراحی شده که دائما به سوی بهتر شدن هدایت می شود. تدبیرهای نظام آفرینش بسیار پیچیده تر، دقیق تر و هدفمندتر از تدبیر انسان در انتخاب مصنوعی است)).

اما در اینجا چند ابهام وجود دارد:

1- نمونه های که از انتخاب مصنوعی مطرح شده است همگی به تغییرات درون گونه ای(میکرواولوشن) مربوط است و هیچ کدام به ایجاد گونه جدید(ماکرواولوشن) منجر نشده است.پس این مثال های انتخاب مصنوعی دلیلی بر تحول درون گونه ای در چارچوب خزانه ژنی همان گونه است و دلیلی بر تحول یک گونه به گونه دیگر نیست پس نمی تواند انتخاب جهت داری که منجر به ایجاد گونه جدید شود را اثبات کند.

2- در انتخاب مصنوعی یک موجود هوشمند دست به انتخاب می زند و باعث تحول درون گونه ای می شود. سئوال اینجاست در نظریه تحول گونه ها که به تکامل مشهور است این نیروی هوشمند کجاست؟بررسی نظریه تکامل نشان می دهد این نظریه بر مکانیسم های طبیعی بدون هیچ شعوری و بدون هیچ نیروی هوشمندی تکیه دارد و بسیاری از تکامل گرایان معتقدند نظریه تکاملی می تواند نشان دهد که پیدایش موجودات زنده صرفا بوسیله همین قوانین موجود در طبیعت امکان پذیر است. خلاصه اینکه از انتخاب مصنوعی هوشمند برای اثبات اننتخاب طبیعی غیر هوشمند استفاده شده است.

3- این ادعای کتاب که:((انتخاب مصنوعی نوعی تقلید و الگوگیری از نظام آفرینش است. این نظام طوری طراحی شده که دائما به سوی بهتر شدن هدایت می شود. تدبیرهای نظام آفرینش بسیار پیچیده تر، دقیق تر و هدفمندتر از تدبیر انسان در انتخاب مصنوعی است)). این پیچیدگی مورد نظر نظام آفرینش چگونه توجیه می شود؟به واسطه همین توجیه های ساده نظریه تکاملی یا به وسیله وجود یک نیروی بی نهایت هوشمند غیر قابل بررسی مستقیم در علوم تجربی؟

درنهایت اینجا تناقضی وجود دارد که در صورتی که انتخاب طبیعی را غیر هوشمند و مکانیکی در نظر بگیرم، استفاده ا ز انتخاب مصنوعی هوشمند برای اثبات انتخاب طبیعی غیر هوشمند درست نیست. تنها در صورتی که انتخاب طبیعی را هم هوشمند در نظر بگیرم و به وجود یک نیروی با شعور برای هدایت آن معترف باشیم می توانیم انتخاب مصنوعی را دلیلی بر انتخاب جهت دار در طبیعت بدانیم.

رابطه فرضیه تکامل با اعتقاد به خدا چیست؟

در محدود علوم تجربی ما تنها مسائلی را می توانیم بررسی کنیم که قابل مشاهد و آزمایش باشند. پس مسائلی که دارای این ویژگی نباشند در علوم تجربی اصلا بررسی نمی شوند و موضع علوم تجربی در مورد این مسائل کاملا بی طرف و فقط نمی دانم است. مثلا اگر از  زیست شناسان  بخواهیم در مورد سلول بررسی کنند با استفاده از ابزار و وسایل در اختیار سلول را بررسی می کنند و در مورد آن اظهار نظر می کنند اما اگر بخواهیم در مورد جن اظهار نظر کنند به دلیل اینکه غیر قابل آزمایش و مشاهده است فقط به  نمی دانم می رسیم. دقت کنید: نمی دانم چیست! با روش ما قابل بررسی نیست. اما این نمی دانم به معنای نبودن نیست.این فقط به این معنا است که این موضوع در محدوده این علوم نیست.شاید در علوم دیگر و با روش دیگر قابل اثبات باشد.مگه میشه، مگه داریم؟

بله هم میشه هم داریم. مثال می زنیم برای خیلی از ما اتفاق افتاده است که یک خوابی را می بینیم و پس از مدتی دقیقا برای ما آن چیزی که در خواب دیده ایم اتفاق می افتد. حالا  علوم تجربی چه طوری می تواند این خوابی که فراتر از زمان و مکان رخ دادن اتفاقی را نشان داده را بررسی و اظهار نظر کند؟ جواب به هیچ شکلی نمی تواند. این واقعیت که خیلی از مسائل در دامنه علوم تجربی قرار ندارند به راحتی برای خیلی از ما که این خواب های صادقه را دیده ایم قابل درک است.

با توجه با آنچه در بالا ذکر شد علوم تجربی به شکل مستقیم توان رد یا اثبات وجود خداوند را ندارد. گرچه اگر چشم بینایی باشد این آفرینش شگفت آور و دقیق بهترین دلیل بر وجود خداوند است.

اما رابطه فرضیه تکامل با اعتقاد به خدا چیست؟ در واقعه هیچ رابطه مستقیمی وجود ندارد، گرچه سوء استفاده عمیقی از این فرضیه برای گمراهی انسان ها شده است.در حقیقت گروهی از افراد برای آنکه دلیلی ظاهرا علمی برای اعتقادات خود بسازند سعی کرده اند از این فرضیه به عنوان دلیلی بر انکار خداوند استفاده کنند.

واقعیت این است که دست خدا بسته نیست. خداوند می تواند موجودات را به صورت ناگهانی و مستقل یا به صورت تدریجی و ناشی از تحول گونه ها به وجود آورد. اثبات یا رد این فرضیه ها هیچ ربطی به اثبات وجود یا انکار خداوند ندارد. اصلا محدوده علوم تجربی محدود اظهار نظر در مورد وجود یا وجود نداشتن خدا نیست. دقیقا این اظهار نظر مثل اینست که یک آهنگر در مورد بیماری کلیه اظهار نظر تخصصی بفرمایند!!!!!

گروهی به غلط فرض کرده اند که خداپرستی فقط با خلقت ناگهانی و الحاد با فرضیه تکامل مترادف است. بعد سعی کرده اند با جریان سازی های غیر علمی فرضیه تکامل را یک نظریه اثبات شده در نظر بگیرند و اثبات آن را دلیل کافی بودن طبیعت برای آفرینش موجودات زنده بدانند و نیاز به وجود آفریدگار را رد کنند. این ها همه فرضیاتی غلط مبهم و نامربوط است.

اعتقاد به خداوند در محدوده علوم تجربی نمی گنجد گرچه آنانی که دارای اعتقاد خالص به خداوند هستند در یک سلول یا یک برگ یا آفرینش یک موجود زنده از سلول تخم و... آفریدگاری دانا، توانا را با تمام وجود حس می کنند.فکرش را بکنید پیچیدگی های درون یک سلول هر انسانی را به تعجب وا می دارد.فکرش را بکنید از یک سلول در عرض نه ماه یک انسان پدیدار می شود! چیزی شبیه معجزه. در یک برگ به ظاهر کوچک واکنش های پی درپی و پیچیده ای اتفاق می افتد که بشر با تمام ادعای علمی توان انجام آن ها را یا ندارد یا اگر داشته باشد با هزینه و مشکلات زیاد و....

تکامل خرد(microevolution) ،تکامل کلان(macroevolution)

در بحث تکامل به دو واژه تکامل خرد یا microevolution و تکامل کلان یا macroevolutionبرخورد می کنیم. ارنست مایر(ERNST MAYR) تکامل گرای مشهور در کتاب تکامل چیست؟(WHAT EVOLUTION IS) در صفحه 207 اینگونه این دو مفهوم را تعریف می کند:

وقتی ما پدیده تکامل را بررسی می کنیم می فهمیم که می توانیم آن را در دو سطح بررسی کنیم. سطح اول مربوط به تمام رخداد ها و رونده ای است که در سطح  گونه ها یا سطح زیر گونه اتفاق می افتد. مثل تنوع در جمعیت ها، تغییرات سازشی در جمعیت ها، تنوع جغرافیایی و گونه زایی. در این سطح از تغییرات موضوعات  تقریبا به شکل انحصاری با پدیده های جمعیتی مربوط است.این سطح تکاملی به عنوان تکامل خرد در نظر گرفته می شود.

 

 

 

 

 

تفاوت تکامل کلان و خرد

 

سطوح رده بندی

رده دیگر از پدیده تکامل، تکامل کلان (macroevolution) مربوط به روند های سطوح بالاتر از گونه می شود، مخصوصا منشاء سطوح بالای رده بندی، ورود به محدود های سازشی جدید و مطالب مربوط به آن، اغلب تازه های تکاملی کسب شده مثل بال پرندگان و سازگاری چهار پایان با خشکی و خونگرمی در پستانداران.

آنچه از بررسی این تعاریف به دست می آید اینست که تکامل خرد می تواند مورد موافقت بیشتری بین همه زیست شناسان باشد. زیر با توجه به زمان محدود آن و نمونه های زنده وجود از این نوع تحولات در سطح گونه می توان آن را پذیرفت. اما در سطح تکامل کلان چنین نیست و محل بحث است.

آزمایش ها یا نمونه های مطرح شده در کتاب درسی چهارم بیشتر نماینده تکامل خرد در سطح گونه است؛ مثل:ملانین شدن صنعتی،انتخاب مصنوعی در مورد گیاه کلم و افزایش میزان روغن در گیاه ذرت، انتخاب گسلنده در حلزون ها و سهره های کامرون و حتی سهره های داروین در جزایر گالاپاگوس.همه این اتفاقات ناشی از تغییر فراوانی نسبی ژنی در خزانه ژنی جمعیت های یک گونه رخ می دهد. این بخش از تکامل قابل آزمایش، مشاهده و بررسی است و مدارک واقعی دلیل بر وجود آن می توان یافت. اما سئوال اساسی اینست آیا تغییرات در سطح گونه که نتیجه تغییرات خزانه ژنی و انتخاب نمونه های سازگارتر است می تواند به تبدیل در سطوح بالاتر از گونه و ایجاد اندام های کاملا جدید یا صفات جدا کننده سطوح بالا شود؟

مثلا می شود خزندگان که اصلا دارای پر نبودند و ژن های آن را هم نداشتند دارای پر شوند و پرندگان را به وجود آورند؟ یا مثلا امکان دارد از خزندگان خونسرد پرندگان و پستانداران خونگرم به وجود آیند؟ به توجه که زمانی که تکامل گرایان برای این تغییرات در نظر می گیرند بسیار زیاد است، قابل آزمایش مستقیم هم نیست و مدارک فسیلی نیز کامل نیست و قابل تفسیر های متفاوت هستند، از نظر علوم تجربی تکامل کلان در شرایط حاضر با این مدارک قابل اثبات نیست و در حد یک فرضیه ضعیف می ماند.

تکامل فرضیه یا نظریه؟

در علوم تجربی فرضیه های مطرح شده، در صورتی که با آزمایش های متعدد مورد اثبات قرار گیرند تبدیل به نظریه می شوند. در این جا نقش آزمایش بسیار مهم است. در صورتی که ما نتوانیم یک فرضیه را به درستی آزمایش کنیم،  این فرضیه فاقد ارزش و غیر قابل بررسی است.

در مورد تکامل فرضیه های مطرح شده در بسیاری از موارد قابل آزمایش نیست.چرا؟برای مثال بسیاری از شواهد و مدارک تکامل از بررسی فسیل ها به دست می آید. شواهد فسیلی مثل گونه های حد واسط مورد ادعا هیچگاه کامل نبوده اند و به دلایل مختلف هیچگاه هم کامل نخواهند شد.

با توجه به اینکه تکامل مورد ادعای موجودات زنده در طول زمان بسیار طولانی رخ داده است و این زمان ها در گذشته های بسیار دور در حد چند صد میلیون سال بوده و این رخ داد در زمان های کوتاهی مثل عمر یک انسان یا حتی چند نسل رخ نمی دهد پس امکان تجربیات و آزمایش های مستقیم در مورد فرضیه تکامل وجود نداشته و شواهد غیر مستقیمی مثل فسیل ها نیز کامل نیستند و شواهد فسیلی موجود هم ناقص و محل اختلاف بوده و حتی مدارکی از فسیل ها به دست می آید که خلاف ادعاهای تکاملی است. سایر دلایل و شواهد ارائه شده تکامل گرایان نیز غیر مستقیم بوده و نتیجه گیری های آن ها به راحتی قابل مناقشه است و بر خلاف ادعاهای آن ها تکامل در بهترین حالت یک فرضیه است نه یک نظریه.

بگذارید خاطره ای برای شما تعریف کنم. وقتی در دانشگاه درس می خواندم درسی به نام تکامل داشتیم که استاد این درس بسیار متعصبانه از  فرضیه تکامل دفاع می کرد. در مقدمه جزوه ای که به ما داده بود تاریخچه ای داشت. در این تاریخجه ماجرای یک دانشمندی به نام نیکلاس هارت سوکر(Nicolaas Hartsoeker) را نوشته  بود. نیکلاس هارت سوکر معتقد بود که درون اسپرم یک انسان کوچک کامل وجود دارد و بعد رشد می کند و انسان کاملی را می سازد و حتی اسپرم را که زیر میکروسکوپ دید عکس این انسان را دید و ترسیم کرد. استاد درس تکامل ما این دنشمند را مسخره می کرد و می گفت دانشمند نباید تا این حد متعصب باشد که حتی چیزی که وجود ندارد را ببیند و شکلش را هم ترسیم کند.

 

شکل ترسیم شده از اسپرم که انسان کوچک و کامل مورد ادعای نیکلاس هارت سوکر در آن کشیده شده است!!

 

اما جالب است این استاد تکامل گرا و سایر دوستان ایشان فرضیات غیر قابل اثبات خود را با فراهم آوردن شواهد و مداراک غیر قابل اعتماد و بهتر بگوییم غیر علمی، کاملا اثبات شده می دانستند و با تعصبی غیر قابل وصف از آن دفاع می کردند. نکته جالب این است که در تمام کتاب های درسی معتبر دنیا نیز این مطالب را می آورند و زیست شناسی امروزی را دارای نگرش تکاملی می دانند و هر نوع مخالفتی با آن را غیر علمی می دانند.

جالب تر آن که در کشور ما هم در کتاب زیست شناسی سال چهارم تعداد صفحات بسیار زیادی به این مطالب اختصاص داده شده است که وقتی هر فرد مطلع و منصفی این مطالب را می خواند فقط ابهام و داستان سرایی در آن ها می یابد. در صورتی که علوم تجربی جایی برای ارائه نظرات و چسباندن احتمالات مورد علاقه به هم و ساختن داستان نیست. حالا از شما دانش آموز عزیز و همکار گرامی و نویسندگان محترم کتاب های درسی درخواست می کنم صفحات کتاب درسی مربوط به تکامل را بخوانید و با مطالب دیگر کتاب درسی مقایسه کنید. ایا  مطالب مبحث تکامل دارای شواهد قابل قبول علوم تجربی است؟ایا این مطالب قابل اثبات است؟ چرا دلایل علمی بسیار قوی ضد تکامل، زیست شناسان مخالف به هیچ وجه در بین این مطالب نیامده؟ ایا لازم است این تعداد صفحات زیاد کتاب درسی به این فرضیه ها غیرقابل اثبات که فقط اعتقادات تکامل گرایان را بیان می کند اختصاص داده شود؟ آیا داستان  پیدایش خلقه الساعه موش های آزمایش ون هلمونت(علوم زیستی سال اول) این جا با پیچیدگی بیشتری تکرار نشده است؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

انفجار کامبرین(cambrian explosion)

در مورد چگونگی پیدایش حیات دو نظر وجود دارند 1- خلقت گراها که معتقد به آفرینش ناگهانی هستند. 2- تکامل گرایان که معتقد هستند موجودات زنده از تحول گونه ها و از هم دیگر بوجود آمده و این یک فرایند تدریجی و مطابق با قوانین خاص خود در طبیعت صورت می گیرد. نماینده مشهور تفکر تکامل گرایی چارلز داروین است که نظریه انتخاب طبیعی را ارائه کرد که مطابق آن در یک جمعیت افراد سازگارتر می مانند و موفق می شوند صفات خود را  به نسل بعد منتقل کنند و این باعث انتخاب یک سری صفات در طول زمان شده و در نهایت به تغییر گونه منجر می شود.

در دنیای امروز تکامل گرایان با ارائه دلایل مختلف به اثبات فرضیه خود پرداخته و به دلیل تسلط آن ها بر مراکز علمی مهم سطح جهان در تمام کتاب های درسی از جمله کتاب های درسی کشور خودمان دلایل و مطالب آن ها به شکل گسترده مطرح می شود. اما واقعیت این است که خلقت گرایان هم مدارک و شواهد خاص خود را دارند که اصلا اجازه مطرح شدن به آن ها داده نمی شود.یکی از این دلایل انفجار کامبرین است.

همانطور که گفته شده تکامل گرایان به خلقت تدریجی گونه ها و مشتق شدن آن ها از هم معتقدند. برای اینکه چنین اتفاقی رخ دهد باید گونه های حد واسطی در فسیل ها پیدا شود که ویژگی ها بین گونه ای داشته باشند و ضمنا هر عضو یا اندام پیچیده در طول زمان و تدریجی شکل بگیرد. به گونه ای که گونه های دیگر از آن پدید آمد ه اند جد مشترک می گویند.در این مورد داروین می گوید:

 ((اگر تئوریم درست باشد، تعداد بیشماری از گونه های حد واسط که رابطه میانی گونه ها می باشند حتماً میبایستی زندگی کرده باشند و دلایل زیستن آنها را هم فقط از میان فسیلها می توان یافت)).

 

اما شواهد فسیلی وجود دارد که این موضوع را رد می کند. یکی از این شواهد انفجار کامبرین است. در این دوره زمین شناسی به شکل ناگهانی و بدون وجود گونه های حد واسط و یا حتی گونه های شبیه تعداد زیادی از نرمتنان، ناگهان ظاهر شده اند.فسیل های یافته شده از صخره های کامبرین مربوط به بی مهرگان با ساختار پیچیده، مانند حلزونها، تریلوبیت، اسفنجها، کرمها، شقایق دریایی، ستاره دریایی و غیره می باشد. جالب اینجاست که تمام این گونه های  مختلف در آن واحد و بدون اینکه هیچ اجداد مشترکی داشته باشند پدیدار شده اند. بخاطر همین این اتفاق از آن به عنوان انفجار کامبرین یاد می شود.

یک تصویر فرضی از دوران کامبرین

در این مورد هارون یحیی که یک خلقت گرا است می گوید:

(( زندگی بر روی زمین یک دفعه و به شکل پیچیده ای ظاهر شده است. ظهور ناگهانی بسیاری از گونه ها بدون هیچ نوع گونه حد واسط در دوره کامبرین(520 میلیون سال پیش)، اتفاق افتاده است که انفجار کامبرین نامیده می شود. این گونه ها دارای ساختارهای پیچیده ای هستند)).

سئوال اساسی اینست:

چطور ممکن است که دنیا در آن واحد مملو از گروههای خیلی متفاوت موجودات زنده شده باشد، و این جانداران با داشتن ساختارهای خیلی متفاوت بدون اینکه هیچ جد مشترکی داشته باشند بوجود آمده باشند.

جالب است پاسخ این سئوال را از زبان یک تکامل گرا به نام ریچارد داوکینز بشنویم:((قشرهای کامبرین،کهنترین قشرهایی که در آن گروههای اصلی بی مهرگان را یافته ایم، می باشند. اینها برخلاف اینکه  اوٌلین بار پدیدار شده اند، خیلی تکامل یافته بودند. انگار بدون داشتن گذشته تکاملی، به همان صورت،  مثل اینکه همانجا بوجود آمده اند. البتٌه این پدیدار شدن آنی، کسانی راکه به آفرینش اعتقاد دارند را بسیار ممنون می سازد.))

 

 

 

در دوران کامبرین پدیدار شدن آنی دسته ای از جانوران به نام تریلوبیتها، که دارای ساختار بسیار پیچیده چشمی هستند. بسیار تعجب آور است.  این چشم ها با دارا بودن شبکه چشم مرکٌب که از صدها تکٌه بوجود آمده و دارای سیستم جفت عدسی می باشد. در این مورد داوید رواپ پرفسور زیست شناس می گوید: ((این چشم فقط توسط یک مهندس اپتیک خوب تعلیم یافته و با استعداد می تواند گسترش داده شود.این چشم 530 میلیون سال پیش در یک آن  بدون هیچ کم و کاستی به وجود آمده است. به وجود آمدن در آن  واحد با یک چنین طراحی با تئوری تکامل نمی توان توجیه کرد و این موجودیت خلاقیت را اثبات می کند)).

 

فسیل یک تریلوبیت

 

 

چشم مرکب تریلوبیت

منبع اصلی: کتاب نیرنگ تکامل نوشته هارون یحیی

فسیل های زنده (Living fossils)

فسیل یا سنگواره بقایای حفظ شده، یا معدنی شده،یا اثرات به جای مانده از جاندارانی است که مدت ها پیش زندگی می کرده اند.
فسیل های زنده (Living fossils)جانداران زنده ای هستند که به فسیل یا سنگوار هایشان که مربوط به زمان های بسیار دور است، شباهت های اساسی دارند.

خرچنگ نعل اسبی 225 میلیون سال بدون تغییر مانده است

کروکودیل یک فسیل زنده است

  به اعتقاد تکامل گرایان موجودات زنده در طول زمان های بسیار طولانی تحول پیدا می کنند و به گونه های جدید تبدیل می شوند(macroevolution).  با توجه با این ادعا پیدا شدن تعداد بسیاز زیادی از فسیل های جانداران که در طول زمان های بسیار طولانی تغییرات چندانی نداشته اند(فسیل های زنده) می تواند ردی بر تحول گونه ها و دلیلی بر ثبات گونه ها می باشد.در حقیقت تکامل گرایان بر این باورند که جانداران در طول زمان های طولانی دچار تغییرات تدریجی شده اند. اما اگر شما فسیلی را پیدا کنید که نمونه های زنده و امروزی آن ها وجود داشته باشند و تغییرات عمده ای را نسبت به فسیل ها نداشته باشند به این نتیجه می رسیم که جانداران تحول پیدا نکرده اند. اما طرفداران نظریه (در حقیقت فرضیه) تکامل فسیل های زنده را با انتخاب پایدار کننده توجیه می کنند.بر اساس این فرضیه اگر موجود زنده در یک محیط پایدار زندگی کند و با آن محیط سازگاری پیدا کرده باشد وضعیت موجود جاندار حفظ می شود و فنوتیپ های حد واسط حفظ و فنوتیپ های آستانه ای حذف می شوند.

 در نمودار زنگوله ای بالا برای یک صفت است که در انتخاب پایدار کننده صفات حد واسط که با محیط سازگارتر هستند انتخاب شده و صفات حد آستانه ای که متفاوت ترند به مرور حذف شده اند.

 با همه این تفاسیر کتاب های اطلس خلقت نوشته هارون یحیی در چهار جلد تعداد بسیار زیادی فسیل های زنده را معرفی کرده است( این کتاب ها قابل دانلود است).

 در قسمت زیر فقط چند نمونه از عکس های بسیار زیاد این کتاب را می آوریم:

فسیل 54 تا 37 میلیون ساله نوعی ماهی بدون تغییر

فسیل 295 ساله بدون تغییر توتیای دریایی

فسیل 50 میلیون ساله برگ یک نوع گیاه بدون تغییر

در این چهار کتاب نمونه های بسیار متنوع از فسیل های زنده را نشان می دهد از انواع جانداران شامل گیاهان، حشرات، انواع بی مهرگان و انواع مهره داران و .... وجود این همه فسیل های زنده فرضیه ها و توجیه های سست تکامل گرایان را به شدت زیر سئوال می برد. این در حالی است که فسیل ها مستقیم ترین شواهد مربوط به تکامل هستند(در حقیقت تنها مدارک واقعی تکامل هستند) و نکته دیگر تکامل گرایان با توجه به همه تلاش های که کرده اند مدارک چندانی از داخل فسیل ها برای اثبات تحول گونه ها پیدا نکرده اند.